Monday, April 2, 2012

شرمنده از آنیم که در روز مکافات اندر خور عفو تو نکردیم گناهی


با یزید بسطامی شبی نماز می کرد.

آوازی شنید که «هان! شیخ خواهی که آن چه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟»

شیخ گفت: « ای بارخدایا! خواهی تا آن چه از رحمت تو می دانم و از کرم تو می بینم با خلق بگویم تا هیچ کست سجود نکند؟

آوازی شنید که: نه از تو و نه از من

No comments:

Post a Comment