Thursday, July 26, 2012

برنده و بازنده


سیدنی . جی . هریس (14 سپتامبر 1917 تا 8 دسامبر 1986)، ژورنالیست امریکایی که در Chicago Daily News و پس از آن در Chicago Sun-Times فعالیت می کرد. در میان آثار وی می توان به كتاب "برنده و بازنده" (Winners and Losers) اشاره کرد که در سال 1973 به رشته ی تحریر در آمد.




Sydney J. Harris نویسنده ای سرشناس و واقع گرا بود كه رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناخت و برای موفقیت در آن، راه هاي ساده اي پیشنهاد می كرد.


اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب كرده اید و تا كنون فرصت مطالعه ی كتاب "برنده و بازنده" اين نويسنده را نداشته ايد، خلاصه ی این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما باشد.



ویژگی های برنده

ویژگی های بازنده

برنده متعهد می شود.

بازنده وعده می دهد.

وقتی برنده ای مرتكب اشتباه می شود، می گوید: اشتباه كردم.

وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه می شود، میگوید: تقصیر من نبود.

برنده بیش از بازنده كار انجام می دهد، و در انتها باز هم وقت دارد.

بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمی تواند به كارهای ضروری بپردازد.

برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.

بازنده از كنار مشكل گذشته، و آن را حل نشده رها می كند.

برنده می گوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.

بازنده می گوید: هیچ كس راه حلی را نمی داند.

برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار می كند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.

بازنده آن جا كه نباید، سازش می كند، و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد، مبارزه می كند.

برنده با جبران اشتباهش، تأسف و پشیمانی خود را نشان می دهد.

بازنده می گوید: «متأسفم»، اما در آینده اشتباه خود را تكرار می كند.

برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح می دهد، هر چند كه هر دو حالت را مد نظر دارد.

بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح می دهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.

برنده گوش می دهد.

بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است.

برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت می كند.

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار می كند.

برنده می گوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.

بازنده می گوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است.

برنده به افراد برتر از خود، احترام می گذارد، و سعی می كند تا از آنان چیزی بیاموزد.

بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.

برنده گام های متعادلی بر می دارد.

بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی كند.

برنده می داند كه گاهی اوقات، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.

بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.

برنده ارزیابی درستی از توانایی های خود داشته، و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است.

بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبر است.

برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند، و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك می كند، تا حل آن آسان گردد.

بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدن نیستند.

برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.

بازنده احساس می كند كه اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.

برنده تمركز حواس دارد.

بازنده پریشان حواس است.

برنده از اشتباهات خود درس می گیرد.

بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه، یادگرفته كه اقدام به هیچ كاری نكند.

برنده می كوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.

بازنده نمی خواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را می كند.

برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.

بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار می دهد،‌ بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچ گاه نمی تواند خود را برنده محسوب كند، و هرگز برنده نمی شود.

برنده ترجیح می دهد كه، خود را مسئول شكست هایش بداند، و نه دیگران را. ولی وقت زیادی را صرف عیبجویی نمی كند.

بازنده شكست های خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.

برنده معتقد است، ما باكارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین می كنیم.

بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.

برنده در چنین موقعیتی احساس می كند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.

بازنده از این كه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس می كند بازنده است.

برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ می كند.

بازنده اگر از دیگران عقب بماند، تندخو و خشن می شود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی می كند.

برنده می داند كه نارسایی های او جزئی از شخصیت وجودی اوست، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید هرگز تاثیر آنها را انكار نمی كند.

بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است.

برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی می كند، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.

بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری می بیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد.

برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جز یكی: «همانی كه هستی و می خواستی، باش»، تنها برگ برنده، در دنیا همین است.

بازنده فكر می كند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد.

برنده روی پای خود می ایستد و از این كه دیگران، به وی تكیه كنند، احساس تحمیل شدن نمی كند.

بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند، تكیه می كند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیف تر از خویش خالی می كند.

برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.

بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.

برنده در وجود یك آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت كار می كند.

بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو، به سختی می تواند با دیگران همكاری كند.

برنده در عین حال كه تعصبات خود را می پذیرد، تلاش می كند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.

بازنده منكر وجود هر گونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.

برنده هراسی ندارد از این كه در یك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد، زیرا در افكارش خللی وارد نمی شود.

بازنده سازگار شدن با موقعیت های ضد و نقیض را به كار شایسته ترجیح می دهد.

برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك می كند.

بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید، بدگمان است.

برنده می داند كه چگونه می توان جدی بود، بی آن كه خشك و رسمی باشد.

بازنده غالباً خشك و رسمی است زیرا، فاقد توانایی جدی بودن است.

برنده آنچه را كه ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه در آنها از حق انتخاب برخوردار است.

بازنده آنچه را كه ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.

برنده ارزش های اخلاقی را، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.

بازنده چون در باطن، برای ارزش های اخلاقی احترام اندكی قائل است، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش می كند.

برنده سعی می كند كه رفتارهای خود را بر اساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند، و رفتارهای دیگران را، بر اساس قصد و نیت آنها ارزیابی كند.

بازنده رفتارهای خود را بر اساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را بر اساس نتایج آنها ارزیابی می كند.

برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.

بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم، نیست.

برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد.

بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، كه نكته ی اصلی را فراموش می كند.

برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد، می دهد جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.

بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.

برنده ضعف های خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.

بازنده توانایی های خود را هدر می دهد، زیرا كه آنها را در خدمت ضعف های خود به كار می گیرد.

برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل می كند.

بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر می كند.

No comments:

Post a Comment