ماریان کوهن در سال 1922 در یک خانواده ی روشنفکر چپ گرای یهودی در مانهایم آلمان دیده به جهان گشود. خانواده اش در سال 1934 به اسپانیا تبعید شد و در سال 1938 به فرانسه نقل مکان کرد. با شروع جنگ جهانی دوم پدر و مادر ماریان در یک اردوگاه بازداشت شدند و ماریان به همراه خواهرش به مزرعه ای فرستاده شد تا فرانسویان انسان دوست از آنها مراقبت کنند. ماریان به جنبش مقاومت ضدنازی پیوست و نقش فعالی در انتقال مخفیانه کودکان یهودی به سرزمین هایی که تحت کنترل آلمانی ها نبود به عهده گرفت. ماریان در ماه مه 1944 در حالی که 28 کودک را به مرز سوییس منتقل می کرد دستگیر شد و در زندان زیر شکنجه به قتل رسید. او در هنگام مرگ 22 ساله بود. این شعر را ماریان قبل از مرگ در ژوییه 1944 در زندان نازی ها سرود.
فردا خیانت خواهم کرد، نه امروز
امروز، ناخن هایم را بکشید
خیانت نخواهم کرد
شما مرزهای شهامت مرا نمی شناسید
من، اما، از آن با خبرم
شما پنج دستید
سخت و زمخت و پر ازحلقه های آهنین
بر پایتان چکمه های میخ دار
اما من فردا خیانت خواهم کرد
نه امروز
به این یک شب نیاز دارم
تا تصمیم بگیرم
دست کم به یک شب نیاز دارم
برای برائت، ندامت و خیانت
برائت از دوستان
ندامت از نان و شراب
خیانت به زندگی
یعنی مردن
من فردا خیانت خواهم کرد
نه امروز
در زیر پنجره سوهانی است
نه برای جلاد
نه برای میله های بیرون پنجره
بلکه برای رگ های مچ من
آری، امروز حرفی برای گفتن ندارم
فردا خیانت خواهم کرد
ماریان کوهن
No comments:
Post a Comment