شاید اگر در کشوری هم چون فرانسه می زیست نشان شوالیه لیاقت را دریافت می کرد یا در ژاپن اگر بود نشان امپراطوری را.
اما در ایرانِ قحطی زده از قانون و نظم و درایت، فارغ از رنگ ها و سیاست ها؛ بالاترین نشان لیاقت را از لبخند کودکان معصومی دریافت نمود که او را ناجی سلامتی خود می دانند.
از دعای خیر هزاران مادری که به همت بلند و تلاش والای او کودکانشان جانی دوباره یافتند.
بانو سعیده قدس، موسس بنیاد حمایت از کودکان سرطانی "محک" که به حق باید او را گنجینه ی ملی ایران زمین نامید، آن گاه که کیانای دو ساله اش دچار سرطان شد و پایش به بیمارستان شهدای تجریش باز شد، هیچ گاه فکرش را نمی کرد که این شراب تلخی که تقدیر به کامش چشانده و این داغ و دریغی که آسمان به دامانش نشانده و فشانده، همه در کارِ شستن چشم هایی است که قرار است زین پس جور دیگری ببینند و بیندیشند و بزیَند. آن گاه که در راهروهای بیمارستان که به دالان مرگ می ماند بالا و پایین می رفت و پشت درهای بسته و مراقبت های ویژه، خشم عریان روزگار و حرمان مردمان بیقرار را می دید، نذر و نیتی کرد به حرمت انسان و به درازای همه عمر باقیمانده اش. عشق بدون مرز که شعله گرفت، بی اعتنا و تمنا به چاله ها و گردنه های دیوانی و دولتی، خود دست بکارِ ستردن و ستاندن یأس و ستوه از سطور درهم و برهم سیمای جماعتی مستأصل شد و با ساخت استراحتگاهی برای آنان و دفتری در زیرزمین ساختمانی در چیذر شروع کرد تا که امروز به تنها بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان در خاورمیانه برسد.
امروز و در این میانه و زمانه کند و سردرگم و دولت زده، "محکِ" مردم نهاد او بی های و بی هیاهو بیش از یک سوم جامعه ی کودکان سرطانی کشور را پوشش کامل می دهد. او در سال 2008 در فهرست منتشره از سوی وال استریت ژورنال، جزء 50 زن برتر جهان معرفی شد. "سعیده قدس" واقعاً یک الگوست. کمی کاش یاد بگیریمش...
No comments:
Post a Comment